کمپین ارادت به امام نقی علیه السلام

مرکز دانلود و انتشار عکس ، پوستر ، کتاب ، مقاله ، مرثیه ، روضه ، مداحی ، مولودی ، فیلم ، صدا ، نرم افزار ، داستان ، معجزه ، حدیث

متن روضه ها و گریزهای شهادت امام نقی (علیه السلام)

  • ۱۶۲۳ نمایش
  •  

    آقاجانم،حضرت در بستر بیماری از زهر افتاده بود،یه وقت صدای نازنینش بلند شد،حسنم بیا،

    امام عسکری کنار بدن باباش رفت،نگاهی به صورت باباش کرد،تو تبعیدگاه ومنطقه نظامی

    تبعیدشون کردند،

    حضرت کنار بدن بابای غریبش نشست،ناله ها زد..

     

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    پول می داد امام هادی علیه السلام می گفت برید زیارت حسین علیه السلام،

    حالا من روضه رو می برم کربلا و عاشورا ،اونجایی که امام هادی دوست داره،

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    کجا ببرمت،همین یه مسیر مسیر روضه ی من،می گن امام عسگری،خیلی فردا بی تابی کرد،

    وقتی بدن بابا رو دید،وقتی داغ بابا دید،یا امام عسگری،شنیدم گریبان چاک زدی،شنیدم به سر و صورت

    زدی،شنیدم برا داغ بابات،بلند گریه کردی، مگه چه کردن با بابات،مگه چه جوری کشتنش،

    اگه شما گریبان چاک زدی،پس زین العابدین چی بگه کربلا،یا الله،گریبان چاک زد امام عسگری

    ،اما کربلا،زین العابدین دید همه دارن بدنهارو دفن می کنن،هیچکی به بدن حسین نگاه نمی کنه

    ،حسین...........عمه چرا بدن بابامو دفن نمی کنن،مگه بابای من،مسلمون نیست،

    چرا بدنهای خودشونو دفن می کنن،یکی نبود بگه زین العابدین،صبر کن،الان یه کاری می کنن،

    دیگه بدن بابات پیدا نباشه، الان ده نفر میان،اسباشونو میارن،فرج امام زمان بگو حسین.....

     

    جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

    شهادت حضرت امام هادی (ع)

    به ادامه مطلب مراجعه نمایید

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    شد امام هادی دین کشته زهر جفا                           پاره پاره جگر را آن عزیز مصطفی

     

    شیعیان را روز ماتم شد ز مرگ شاه دین            شد مدینه بر بنی هاشم ز غم ماتم سرا

     

    زهر کین چون کارگر شد  بر شه دنیا و دین              با امام عسگری گفتا که ای جانم بیا

     

    بعد من باشی تو یار و رهنمای مؤمنین                   میسپارم بر تو امت را ترا هم بر خدا

     

    دلها را روانه کنیم سامرا ، حرم با صفای امام هادی و  امام عسکری ، خیلی غریب اند

    آن دو امام بزرگواری که در سامرا مدفونند . خوشا بحال آنهایی که رفتند حرمش را دیدند

    اما آنهایی که مشرف شدند دیدند حرمش غریب است ، آخر دوستانش کمتر کنار حرمش ساکنند

    زائران هم خیلی کم آنجا می مانند . اما وقتی امام هادی شهید شد امام عسکری بدن پدر بزرگوار خود را

    غسل دادند ، کفن کردند ، و بر جنازه نماز خواندند ، بخاک سپردند آی دلهای کربلائی ،

    اینجا فرزند ، بدن پدر را با دست خود بخاک سپرد .

     

    اما کربلا ، بقدری حال امام سجاد (ع) منقلب می شود

    که زینب کبری صدا زد : ما لی أراکَ تَجُودُ بِنَفسَکَ یا بَقیَّةَ الماضین .

     

    (گویا می بینم که در حال جان دادنی ، ما به غیر از تو کسی را نداریم ، تو حجت خدایی )

    صدا زد  : عمه جان این بدن حجّت خدا نیست ؟ این مردم گویا ما را مسلمان نمی دانند

     

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    در روایت است که خداوند کسی را که دوست پدرش را احترام کند

    ، حفظ می کند «انّ الله لیحفظ من حفظ صدیق أبیه» در حدیث دیگر داریم که دوست پدرت را ضایع مکن ،

    اگر این کار را کردی نور باطنت خاموش می شود« لا تضیّع صدیق ابیک فیدفع نورک »

    مولای من یا بن الحسن! ما کوچکتر از آنیم که بگوییم دوست پدر شما هستیم

    اما ما پدرت را دوست داریم. یابن الحسن! حاشا به کرمت که ما را دست خالی برگدرانی

     

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

     

    هنگامى که بدخواهان در نزد متوکل، از امام هادى‏علیه السلام سعایت و بدگویى کرده و گفتند: در منزل او سلاح و نوشته‏ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوکل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد، آنان شبانه به خانه امام‏ علیه السلام هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند و به او گزارش دادند که در خانه‏اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏خواند. متوکل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امام بى‏اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏به امام علیه السلام تعارف نمود. امام سوگند یاد کرده و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!» متوکل حضرت را معاف نمود و گفت: شعرى بخوان! حضرت فرمود: «من شعر کم مى‏خوانم‏». متوکل گفت: «باید بخوانى!» امام هادى علیه السلام آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند

    پس از خواندن این اشعار متوکل و هر که در مجلس بود گریتند تا انجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.

    اما دلها بسوزد...

    راوى گوید: بعد از آن ، سر نازنین امام حسین علیه السّلام را با زنان و کودکان آن امام مبین ، به مجلس یزید بى دین بردند به هیئتى که همه ایشان را به یک ریسمان بسته بودند... در این بین یزید لعین چوب خیزران طلبید مکرر با آن چوب به دندان مبارک فرزند رسول الله صلى الله علیه و آله مى زد

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    امشب اومدیم برا امام هادی گریه کنیم،اینقده این آقا غریبه،خادمای حرمش شیعه نیستند،یکی از علماء نقل می کرد،می گفت:زمان طاغوت ما از حوزه ی علمیه خرجیمونو گرفتیم،یکماه رمضون کامل رفتیم سامراء فقط نشستیم تو حرم قرآن خونیدم،اینقده غریبه ،کسی تو حرم نبود،مارو فرستادن حرم از خلوتی در بیاد،آی سامراء،آی سرداب

    زبیداد ستم هم ساختم

    هرکی خیلی اذیت میشه کی و صدا می کنه؟مادرشو،خواهی ،نخواهی

    زبیداد ستم هم ساختم،هم سوختم،مادر

    سراپا سوختم چون شمع و نور افروختم،مادر

    زخون سینه ات نخل ولایت جان گرفته

    من برای آبیاری خون دل اندوختم،مادر

    شراره زهر آتش زد همه عمق وجودم را

    به فریادم برس آتش گرفتم سوختم،مادر

    ای وای غریب آقا....

    شب تنهایی گرفته بود دلم

    انگاری آتیش زدن به حاصلم

    تن اشک روی چشام لرزیده بود

    آخر غربت و با چشم دیده بود

    هنوزم اون همه غم تو خاطره

    که می دید قبر آقاش بی زائره

    دل مردمونش و پر کینه دید

    سامراء رو شبیه مدینه دید

    سامراء گفتی دلم بیچاره شد

    باز به صحرا پا گذاشت آواره شد

    سامراء هم حرم قنشگ داره

    گنبد زرد طلائیه رنگ داره

    سامرا می گی دلم گل می کنه

    به دو تا امام توسل میکنه

    سامراء بیگانه با هر شادیه

    سامراء قبر امام هادیه

    شنیدم شبونه ریختند تو خونش

    اومدن به هم زدن آشیونش

    می گه یه بار دیدم آقا داره گریه می کنه،گفتم:آقا برا چی ناله می زنی،آقا فرمود:فرش و کنار بزن،کنار زدم،دیدم یه قبر کندن،فرمود:این قبر و کندن جلو روم،می گن،امشب تو این قبر دفنت می کنیم،هر روز تهدید

    شنیدم قبرش و کندن پیش روش

    کاسه ی زهرو گذاشتند روبروش

    شنیدم درد دلش بود بی حساب

    شبونه آوردنش بزم شراب

    بعد اون بزم شراب با سوز و درد

    یاد عمه زینب و حسین مدد

    یاد یه حرفی اوفتادم وسط شعر،بعضی چیزا ،بی برنامه آدمی بهش ملهم می شه،میگه،گفتم آقا فرمود،هر روز می گن،دفنت می کنیم تو این قبر زنده زنده،زنده به گور،این طوری تهدید کردن امام هادی رو،آی بمیرم یه هم چین چیزیم تو اهلبیت داشتیم،میگه دیدم امام سجاد علیه السلام،داره گریه می کنه،تو خرابه گفتم:آقا چی شده،چرا ناله می زنی،فرمود:این نگهبانایی که جلوی خرابه ایستادن،با زبان رومی حرف میزنن،امام زمان به هر زبانی،مسلطه،می گه امشب دیدم،این نگهبانها دارن با هم حرف می زنن،با زبان رومی،آقا مگه چی گفتن،گفت:امشب یکی به اون یکی میگفت:میدونی فردا چکار می خوان بکنن؟چکار می خوان بکنن؟گفت دستوره فردا،این دیوار خرابه رو رو اهلش خراب کنن،هر جا آتیش گرفتی ناله بزن..

    خداوندا ببین بال و پرم سوخت

    تماشا کن ببین خاکسترم سوخت

    رسید این ارث برما از همان روز

    که زینب گفت:بابا مادرم سوخت

    میان آتش تب گریه کردم

    تمام روز تا شب گریه کردم

    از آن روزی که رفتم بزم مستان

    به یاد عمه زینب گریه کردم

    هر نوکری باید یه گریزی بزنه کربلا،ماه رجبه،فردا  آخرین نفسش ها شو تو دامن امام عسکری زد،صلی علیک یا اباعبدالله شو گفت،براش کفن آوردن، ای بی کفن حسین،جانم،یه وقت امام سجاد فرمود:بنی اسد برین یه قطعه حصیر بیارید،حصیر آوردن،پاره پاره بدن اربابتونو ،آی آی،این یعنی چی؟یعنی قسمت به قسمت بدن و میان حصیر گذاشت،حسین...........

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    منم ابن الرضا یارب که کمتر یار من هستند

    آخه بعد از امام رضا علیه السلام همه ی بچه های امام رضا علیه السلام،تا امام عسکری رو می گفتند:ابن الرضا

    منم ابن الرضا یارب که کمتر یار من هستند

    به یاد شیعه ام بودم که از دنیا سفر کردم

    آقاجانم،حضرت در بستر بیماری از زهر افتاده بود،یه وقت صدای نازنینش بلند شد،حسنم بیا،امام عسکری کنار بدن باباش رفت،نگاهی به صورت باباش کرد،تو تبعیدگاه ومنطقه نظامی تبعیدشون کردند،حضرت کنار بدن بابای غریبش نشست،ناله ها زد..

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    پول می داد امام هادی علیه السلام می گفت برید زیارت حسین علیه السلام،حالا من روضه رو می برم کربلا و عاشورا ،اونجایی که امام هادی دوست داره،اینقده روضه از امام هادی داریم،دریای روضه اش خیلی وسیعه

    اهل دردم غم هادی دارم

    سامرایی است دل بی تابم

    زنده ی فیض مدام یارم

    مرده ی یک نفس سردابم

    امشب از خویش برون می آیم

    تا به چشمان پرآبش گریم

    گاه برآه دل شعله ورش

    گاه بر قبر خرابش گریم

    کینه اهرمن تیره سرشت

    بامدار طبق نور چه کرد

    فتنه ی قوم پلید ابلیس

    با جمال پسر حور چه کرد

    دست تذویر دوباره بی رحم

    آتش کینه ی خود را افروخت

    در پس پرده ی تنهایی خود

    مردی از نسل سلابت می سوخت

    رفته رفته اثری سخت نمود

    زهر در جان شریف آقا

    در تب و تاب شد و سوسو زد

    شمع چشمان شریف آقا

    خاک  بر فرق من از این جمله

    همه چو بسمل به قفس پرپر زد

    پسرش پاره گریبان گریان

    در عزاداری او بر سر زد

    جگر زهر چشیده یعنی

    آب گردیدن گل در آتش

    هر که از نسل علی شد مسموم

    ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش

    تا نمانده به تن و دیده پر آب

    سینه سوزان و لبش خشک ولی

    زمزمه کرد و به سینه کوبید

    که فدای تو حسین بن علی

    همه ی اهلبیت لحظات آخر جان دادن برا حسین گریه کردن،حتی قبل از شهادت ابی عبدالله،پیغمبر همین طور،فرمود:رو سینه ام باشه من آروم جون می دم،یه روز میادم رو سینه ی حسینم سنگین می شه،علی همین طور لحظات آخر دستای عباس و حسین و تو دست هم گذاشت ،مادر همین طور فرمود: علی جان برا من گریه کن،برا بچه هام گریه کن،برا این کربلایی خیلی گریه کن،امام مجتبی علیه السلام همین طور گفت:لایوم کیومک یا اباعبدالله.همه اهلبیت برا حسین گریه کردند

    بر سر پای پسر سر بنهاد

    لحظه ی آخر جان دادن بود

    از لبش ذکر نمی افتاد

    یاد آن صحنه ی افتادن بود

    یاد می کرد از آن ساعت که

    از فراز فرس آقا افتاد

    تشنه لب با بدن غرق به خون

    گوشه ای در دل صحرا افتاد

    یاد آن یوسف افتاده به چاه

    گرگ ها دوروبرش زوزه کشان

    گرگ وحشی تری از راه رسید

    چنگ زد گرگ سرش زوزه کشان

    گوش کن مابقی قصه زمن

    گر چه این روضه دهد آزارت

    سر بریدند و دوان سوی حرم

    این بود معنی قتل و غارت

    ای حسین....

    از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین

    ناله ها می زد حسین،دست و پا می زد حسین

    حسین...ای تشنه لب حسین،حسین....جان زینب حسین،حسین...ای بی کفن حسین،حسین....خونین دهن حسین...ای حسین

    دلم برا حرمت پر میزنه،برا حرمت پر می زنه،سینه برا تو دلبر می زنه،شبا برا تو هق هق می کنم،به پای غمت دق می کنم

    هم چین زهر پاره پاره کرد،دل امام هادی رو همه ی اهلبیت لحظات آخر یاد مادر افتادن،هی صدا می زد،وای وای مادر ای مادر

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    می خواست جان سپاردوجانی دگرنداشت

    هنگام کوچ بود ولی بال و پر نداشت

    چشمش ز پنجره سوی مهتاب خیره بود

    معلوم بود این شب آخر سحر نداشت

    افتاده بود روی زمین آه می کشید

    اگه اشک نداری،اگه می بینی چشمت خشکه،ناله که داری خرج کنی،امام صادق علیه السلام فرمود:خدا رحمت کنه اونی که تو مصیبت های ما آه می کشه،بگو:آه. اگه تصور کنی آه که هیچی،فریاد می زنی،

    افتاده بود روی زمین آه می کشید

    اما کسی ز  حال دل او خبر نداشت

    با خاطرات تلخ خودش گرم می گرفت

    جز اشک، یار و همدمی آخر به بر نداشت

    می دونی یاد چی اوفتاد،یاالله ،بچه غیرتی های شیعه

    یاد دمی که در پی مرکب دویده بود

    با ناله ای که در دل دشمن اثر نداشت

    نوش جونت این جام محبت مولات،افتاده بود یاده اون لحظه ای که،اومدن نیمه ی شب،از تو خونه کشیدنش بیرون،پای برهنه تو کوچه ها،کجا بردنش،مجلس شراب بردنش،باور می کنی یا نه،میخوای بزنی بزن،می خوای داد بزنی بزن،راسته،دروغ نیست،بچه شیعه باید بمیره،کشوندش تو مجلس شراب،با سر برهنه،شراب تعارف کرد،وای،وای،

    یاد دمی که قبر خودش را نظاره کرد

    عجب حرومزاده ای بود این متوکل،عجب ملعونی بود،تو خونه ی آقا جلوی آقا،قبرش و کند،ای وای بمیرم،من فکر می کنم می گم شاید برا خود آقا،مرگ شیرین بود،راحت می تونست بشه،اما برا بچه هاش چقدر سخته،بمیرم برا امام عسگری

    یاد دمی که قبر خودش را نظاره کرد

    با ظالمی که شرم از آن خون جگر نداشت

    می ریخت اشک و

    نه امام هادی،همه ی اهلبیت ما اینجوری جون دادند،ان شاءالله ما هم اینجوری جون بدیم،ان شاء الله ما هم دم آخر گریه کنیم جون بدیم،چه گریه ای،نه گریه ی ترس،نه گریه ضعف،نه گریه ی نیاز،ان شاءالله دم آخر اینجوری بمیریم،

    می ریخت اشک و نوحه گودال می سرود

    ازخواهری غریب و حسینی که سر نداشت

    آی حسین......

    از دختری که بعد عمو در مسیر شام

    دیگر به غیر زجر و سنان همسفر نداشت

    حسین..........

    از سـوز زهـر تشنـه شـد و گفـت یا حسین

    ای کـاش هیـچ وقـت ربـابت پسر نداشت

    کجا ببرمت،همین یه مسیر مسیر روضه ی من،می گن امام عسگری،خیلی فردا بی تابی کرد،وقتی بدن بابا رو دید،وقتی داغ بابا دید،یا امام عسگری،شنیدم گریبان چاک زدی،شنیدم به سر و صورت زدی،شنیدم برا داغ بابات،بلند گریه کردی، مگه چه کردن با بابات،مگه چه جوری کشتنش،اگه شما گریبان چاک زدی،پس زین العابدین چی بگه کربلا،یا الله،گریبان چاک زد امام عسگری،اما کربلا،زین العابدین دید همه دارن بدنهارو دفن می کنن،هیچکی به بدن حسین نگاه نمی کنه،حسین...........عمه چرا بدن بابامو دفن نمی کنن،مگه بابای من،مسلمون نیست،چرا بدنهای خودشونو دفن می کنن،یکی نبود بگه زین العابدین،صبر کن،الان یه کاری می کنن،دیگه بدن بابات پیدا نباشه، الان ده نفر میان،اسباشونو میارن،فرج امام زمان بگو حسین.....

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    امروز امام هادی را در خانه خدا واسطه قرار بدهیم .

    گر چه دوریم بیاد تو سخن می گوییم                       بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی

    چه بگویم که تو خود حال مرا می بینی                  چه بخواهم که تو خود درد مرا می دانی

    قنداقۀ امام هادی را دادند دست جواد الائمه ، حضرت خوشحال شد صورت پسرش را بوسید ،بابا در عالم هر قنداقه ای را دست هر بابا دادند خوشحال شد اما یک قنداقه را دست یک پدر دادند نمی دانم با دل پدرچه کرد؟

    حسین فاطمه علی اصغرش را بغل کرد ، آمد مقابل لشکر صدا زد : آی مردم اگربه من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید ، ببینید زبانش از تشنگی دور دهان می گرداند ، همهمه افتاد در لشکر ، یک وقت عمر سعد صدا زد : حرمله چرا جواب حسین را نمی دهی .

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    شد امام هادی دین کشته زهر جفا                         پاره پاره جگر را آن عزیز مصطفی

    شیعیان را روز ماتم شد ز مرگ شاه دین                                شد مدینه بر بنی هاشم ز غم ماتم سرا

    زهر کین چون کارگر شد  بر شه دنیا و دین            با امام عسگری گفتا که ای جانم بیا

    بعد من باشی تو یار و رهنمای مؤمنین                  میسپارم بر تو امت را ترا هم بر خدا

    دلها را روانه کنیم سامرا ، حرم با صفای امام هادی و  امام عسکری ، خیلی غریب اند آن دو امام بزرگواری که در سامرا مدفونند . خوشا بحال آنهایی که رفتند حرمش را دیدند اما آنهایی که مشرف شدند دیدند حرمش غریب است ، آخر دوستانش کمتر کنار حرمش ساکنند زائران هم خیلی کم آنجا می مانند . اما وقتی امام هادی شهید شد امام عسکری بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند ، کفن کردند ، و بر جنازه نماز خواندند ، بخاک سپردند آی دلهای کربلائی ، اینجا فرزند ، بدن پدر را با دست خود بخاک سپرد .

    اما کربلا ، بقدری حال امام سجاد (ع) منقلب می شود که زینب کبری صدا زد : ما لی أراکَ تَجُودُ بِنَفسَکَ یا بَقیَّةَ الماضین .

    (گویا می بینم که در حال جان دادنی ، ما به غیر از تو کسی را نداریم ، تو حجت خدایی ) صدا زد  : عمه جان این بدن حجّت خدا نیست ؟ این مردم گویا ما را مسلمان نمی دانند

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    در روایت است که خداوند کسی را که دوست پدرش را احترام کند ، حفظ می کند «انّ الله لیحفظ من حفظ صدیق أبیه» در حدیث دیگر داریم که دوست پدرت را ضایع مکن ، اگر این کار را کردی نور باطنت خاموش می شود« لا تضیّع صدیق ابیک فیدفع نورک »
    مولای من یا بن الحسن! ما کوچکتر از آنیم که بگوییم دوست پدر شما هستیم اما ما پدرت را دوست داریم. یابن الحسن! حاشا به کرمت که ما را دست خالی برگدرانی

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    پس از شهادت امام هادی (ع)، امام عسکری (ع) سر بابا را به دامن گرفت، بدن بابا را غسل داد و کفن کرد و نماز خواند، بدن مطهرش را در سامرا به خاک سپردند. اما عاشقان حسینی دل ها بسوزد برای جد مظلومش حسین (ع) که بدنش مطهرش روی زمین گرم کربلا بود . اما م سجاد (ع) بدن قطعه قطعه ی امام حسین (ع) را درون حصیری گذاشت و او را وارد قبر کرد . بنی اسد دیدند امام سجاد (ع) بیرون نمی آید . جلو آمدند دیدند لب ها را گذاشته بر رگ های گلوی بریده ی بابا

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    متوکل مردی بسیار خبیث و بد طینت بود و نسبت به آل علی علیه السلام دشمنی و کینه عمیق داشت ، رنجها و سختیهایی که در عصر او به آل علی علیه السلام رسید در زمان هیچیک از خلفاء عباسی نرسید ، مثلاً کار به جائی رسید که جمعی از زنهای علویه دارای یک پیراهن سالم شدند که هرگاه می‌خواستند نماز بخوانند به نوبت آن پیراهن را پوشیده و نماز می‌خواندند .
    یکی از کارهای متوکل ،  ویران کردن قبر امام حسین علیه السلام و جلوگیری زائران ، از زیارت قبر آن بزرگوار بود و دیدبانانی را گماشت تا هر کس برای زیارت قبر امام حسین علیه السلام می‌رود ، او را دستگیر کرده و بکشند

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    ابوسلیمان از ابن اورمه نقل می‌کند در عصر خلافت متوکل به سامره رفتم ، متوکل حضرت هادی علیه السلام را زیر نظر سعید حاجب محبوس نموده بود تا او آن حضرت را به قتل برساند .
    نزد سعید حاجب رفتم ، به من گفت : آیا دوست داری خدای خود را بنگری ؟
    گفتم : پاک و منزه است خدائی که چشمها نمی‌توانند او را بنگرند .
    گفت : منظور این شخص ( امام هادی ) است که شما می‌پندارید او امام شما است .
    گفتم : بی‌میل نیستم .
    گفت : من مأمور شده‌ام تا او ( امام هادی ) را بکشم ، فردا او را خواهم کشت ، رئیس پُست در نزد سعید حاجب بود، واسطه گردید و من به آن خانه‌ای که امام هادی علیه السلام در آنجا بود وارد شدم ، ناگاه دیدم در مقابل آن حضرت قبری کنده‌اند ،  به محضر آن حضرت رفته و سلام کردم و گریه سختی نمودم ، فرمود : چرا گریه می‌کنی ؟
    گفتم : به خاطر آنچه را که می‌نگرم .

    فرمود : گریه نکن ، آنها به این کار دست نمی‌یابند ، از این سخن آرامش یافتم ، و از این جریان دو روز نگذشت ، که خداوند او ( متوکل ) و همدمش ( فتح بن خاقان ) را کشت ، آری سوگند به خدا بیش از دو روز از این جریان نگذشت که آنها کشته شدند .

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    شما اگر با کسی کاری داشته باشید ، هر مقدار هم که ضروری باشد ، اگر وقت گذشته باشد می گویید ، دیر وقت است . اگر در خانه را بزنم شاید زن و بچه اش بترسند ، اما بمیرم برای هادی (ع) که نیمه شب مأمورهای متوکل ریختند، داخل خانه . دیدند امام هادی (ع) میان حجره ی در بسته روی خاک ها نشسته و عبادت می کند ، قرآن می خواند با همان وضع ، پای برهنه ، سر برهنه ، امام را بیرون آوردند . امام را نزد متوکل بردند . مشغول نوشیدن شراب بود ، به امام شراب تعارف کرد ...
    عرض می کنم آقا جان! شما را به بزم شراب بردند و تعارف نوشیدن شراب کردند ، اما قربان جد غریبت حسین (ع) که یزید شراب می خورد و قمار می زد و سر امام حسین (ع) در طشت طلا بود، یزید شراب را نوشید و از شراب بر سر و صورت امام می ریخت . زن یزید سر مقدس را گرفت و با آب و گلاب تطهیر و خوشبو کر د. در آن شب حضرت فاطمه (ع) را در خواب دید که از او تشکر می نماید

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    متوکل امام را از مدینه به سامرا دعوت کرد ، با احترامات زیاد ، اما با این وجود به قصد اهانت یک روز خود را از امام هادی (ع) پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به « کاروانسرای گداها » معروف بود جای داد ، تا اینکه متوکل دستور داد ، حضرت را از آن جا به یک خانه ی انفرادی انتقال دهند و تحت نظر نگه داشتند .
    یا امام هادی ! شما را یک روز این طور نگاه داشتند . اما دل ها بسوزد برای آن کاروانی که سه روز پشت دروازه ی شام معطل شدند تا شهر را آذین ببندند ... و آنها را پس از ورود در کوچه ها و بازار ها گردانیدند و آخر الأمر آنها را در خرابه ای که سقف نداشت اسکان دادند

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    متوکل روبروی قصر خود برکه ای ساخته بود و شیران و درندگان را در آنجا جا داده بود و هر که را می خواست از بین ببرد و عقوبت کند ، به آن برکه می انداخت . روزی امام هادی (ع) را در آن برکه انداخت ، حضرت مشغول نماز شد و سباع و درندگان به دور آن جناب می گردیدند و از روی تذلّل نزد او دم به زمین می مالیدند و رو به پای مبارکش می گذاشتند، چون این حالت را مشاهده کرد ، سریع دستور داد که امام را بیرون بیاورند ، تا موجب اعتقاد بیشتر مردم نشود .
    در اینجا درندگان رام شدند و اظهار محبت کردند ، اما دلها بسوزد برای آن آقایی که در محاصرۀ سگان وحشی قرار گرفت ، شب عاشورا امام حسین (ع) اندکی به خواب رفت و سپس بیدار شد و فرمود در خواب دیدم گویا سگهایی به قصد پاره نمودن بدنم به من حمله کرده اند ، از آن میان سگ پیسه ای پرخاشش بر من از همه سخت تر بود . گمان دارم که قاتل من از میان این قوم مردی پیس اندام است

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    جمعه ۱۶ خرداد ۹۳ , ۲۱:۳۹ فاطمیه مهدیه بربری خیل آمل
    کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم / گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم

    مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را / تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم . . .
    اللهم عجل لولیک الفرج
    یا علی
    مطالب بسیار مفید وکاربردی اجرتان بااباعبدالله (ع) .چندتا از مطالب را کپی کردم ممنون
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    بسم الله الرحمن الرحیم
    یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
    سوره الصف آیه 8
    «می خواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند ولی خدا کامل کننده‌ی نور خویش است ، هرچند کافران خوش نداشته باشند».
    این وبلاگ به حول و قوه الهی و با توسل به حضرت امام هادی النقی علیه السلام و به خاطر کوری چشم دشمنان آن حضرت راه اندازی شده تا فضای آلوده اینترنت و گوگل را از لوث اهانت های به ساحت ایشان، پاک کند!
    البته امام نقی (علیه السلام) نیاز به دفاع و حمایت بنده و امثال بنده ندارد بلکه این ماییم که نیاز به شفاعت او در دنیا و آخرت داریم!
    فقط خواستم شیعه علی النقی بودن (علیه السلام) خود را اثبات کنم!
    یا علی
    پربیننده ترین مطالب
    Designed By Erfan Powered by Bayan