آقاجانم،حضرت در بستر بیماری از زهر افتاده بود،یه وقت صدای نازنینش بلند شد،حسنم بیا،
امام عسکری کنار بدن باباش رفت،نگاهی به صورت باباش کرد،تو تبعیدگاه ومنطقه نظامی
تبعیدشون کردند،
حضرت کنار بدن بابای غریبش نشست،ناله ها زد..
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
پول می داد امام هادی علیه السلام می گفت برید زیارت حسین علیه السلام،
حالا من روضه رو می برم کربلا و عاشورا ،اونجایی که امام هادی دوست داره،
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
کجا ببرمت،همین یه مسیر مسیر روضه ی من،می گن امام عسگری،خیلی فردا بی تابی کرد،
وقتی بدن بابا رو دید،وقتی داغ بابا دید،یا امام عسگری،شنیدم گریبان چاک زدی،شنیدم به سر و صورت
زدی،شنیدم برا داغ بابات،بلند گریه کردی، مگه چه کردن با بابات،مگه چه جوری کشتنش،
اگه شما گریبان چاک زدی،پس زین العابدین چی بگه کربلا،یا الله،گریبان چاک زد امام عسگری
،اما کربلا،زین العابدین دید همه دارن بدنهارو دفن می کنن،هیچکی به بدن حسین نگاه نمی کنه
،حسین...........عمه چرا بدن بابامو دفن نمی کنن،مگه بابای من،مسلمون نیست،
چرا بدنهای خودشونو دفن می کنن،یکی نبود بگه زین العابدین،صبر کن،الان یه کاری می کنن،
دیگه بدن بابات پیدا نباشه، الان ده نفر میان،اسباشونو میارن،فرج امام زمان بگو حسین.....
جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای
شهادت حضرت امام هادی (ع)
به ادامه مطلب مراجعه نمایید
- چهارشنبه ۱۴ خرداد ۹۳
- ۰۸:۴۶
- ۱۶۷۳
- ۲